غزلی  از  معلم روستای زرگر دیکداش  در دهه 60  جناب استاد عبدالرضا کریمیان  در سفری به روستای زرگر  اردیبهشت 97



حال من خیلی پریشان است، باور میکنید

از غم دوری ، زیاران است، باور میکنید


صحبت از دیروز گویم، با شما ای دوستان

یاد جانان هم ز ایمان است، باور میکنید


مدتی  من با شما ها بوده ام، در روستا

مهرتان در سینه پنهان است، باور میکنید


آن همه نان و نمک از دستتان خوردم بسی

خاطراتش در دل انبان است، باور میکنید


گو که زرگر خادمی چون من فراوان دیده است

شوق من افزون ز آنان است، باور میکنید


آنکه از ما معنی عشق و وفا را برده ارث

عاشق بی قید ایران است، باور میکنید


بهر دیدار عزیزان رفته بودم چند پیش

کاخ دانش رو به ویران است، باور میکنید


زرگر آباد است اندر پای آن کوه ستبر

لیک دلتنگ جوانان است، باور میکنید


مدرسه دیگر ندارد رنگ و بویی از ادب

مأمن بزهای چوپان است، باور میکنید


گو کریمان همتی باید ز یاران جستجو

شاید این شادی به ایوان است، باور میکنید




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه پاپیروس پايگاه مقالات علمي مديريت Shawn Phone parts news emohtava ایرونی بلاگ Kim طرح نخبه پروری چشمه | صالحین بسیج مسجدجامع ابوذر بررسی سخت افزارها به صورت کاملا تخصصی انجمن سی اف خراسان